مامان جان طبق توصیه های من، یک عدد دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع سیستم‌های اطلاعاتی و آشنا به سیستم های کسب و کار با سابقه ی مدیریت دو تا تیم استارت آپی(که مع الاسف هنوز شروع نشده) و با سابقه ی فعالیت در جاهای مختلف و کارهایی که نیاز به کامیونت داره تا اون لیست رو بکشه، نمیخواد پیش بره و قصد داره این چندنفر از دخترهای فامیل(مراد از دختر معرفی جنسیت شون هست و اصالت اینکه متعلق به خونواده ی ما هستند وگرنه این دخترها الان هر کدوم دو تا بچه دارند) که به صورت جدا قصد دارند کسب و کار خودشون رو راه بندازند، رو میخواد بهم متصل کنه و خودش بشه به عنوان حلقه ی اتصال این مجموعه های کوچیک

با این بخشش اصلا مشکلی ندارم مشکل من با اون بخش بزرگ قضیه هست که هیچ BP (بیزینس پلن) و هیچ BM (بیزینس مدل)ای ندارند و هیچ برنامه ریزی و "بوم کسب و کار"ی هم وجود نداره،

فقط همینجوری زبونی مامانم میگه اینکار خواهد گرفت و بعدا قراره افراد بیشتری به این تیم اضافه بشند

حالا هم قصد زدن کانال ایتا رو داره و میخواند که برای این تیم شون اسم انتخاب کنند و همکاراشون از مدرسه های مختلف و . رو عضو کنند که فعلا نمونه کارهای 

1. مینا کاری روی بشقاب و شیشه و ظروف، و ساختن ظروف تزئینی

2. عکاسی و طراحی و متعلقاتش

رو اونجا بذارند تا بقیه بیاند سفارش بدند

الان دنبال اسم واسه این مجموعه هستند

اکه وقت دارید یه اسم واسه این مجموعه پیشنهاد بدید

پ.ن1:

وضعیت دولت و بخشی از حاکمیت شبیه اون دختره هست که دوس پسرشو آورده خونه، بعد تند تند آیت الکرسی میخونده که کسی نیاد

میخوام بگم با وجود اینکه اشتباهات فاحش و غلطی انجام میدن ولی اعتقادات هنوز موج میزنه!

پ.ن2:

یکی از ایراداتی که به این حرکت مامانم دارم اینه که بدون طرح و برنامه، مامانم صرفا میشه مدیر کانال و یه جوری واسطه برای بازاریابی کسب و کار اونا میشه در صورتی که بخش بازاریابی و تبلیغات یه بخش کوچیک(البته خیلی مهم و کلیدی) تو این حرکت هست، که اصلا توجهی به این مسئله نداره

پ.ن2.5:

اون داستان کوزه گر و کوزه شکسته رو اگه در نظر بگیریم، من همونیم که بابت مشاوره و اجرای طرح ها با شرکت ها قرارداد نسبتا بالایی میبندم و بابت قبول کردن یا نکردن کاری، به اون مرحله رسیدم که نازم رو بکشند،ولی خب مامان نمیخواد قبول کنه

پ.ن3:

دموکراسی؟

آری. حتماً!

اما، با زنی دیوانه چون من چه می‌کنی

که پیاپی

به دیکتاتوریِ عشقِ تو

رای می‌دهد؟!

 

غادة‌ السمان

پ.ن4:

فقط اونجایی که حافظ یهو برمیگرده میگه: سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات. 

پ.ن5:

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم.

آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

#فخر_رازی

پ.ن6:

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی

 

تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟

بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟

پ.ن7:

به او که نیست برسانید دلم تنگ است.

پویا_جمشیدی

پ.ن8:

آینه اتاقم را

با آینه اتاقت عوض میکنی؟؟

این فقط مرا نشان میدهد!

 

من میخواهم تو را ببینم.

پ.ن9:

بعضی وقتا فقط موسیقی، میتونه تحمل زندگی کردن تو این سیاره ی پر رنج رو بالا بره

حتی اون موسیقی هایی که باهاش خاطره داریم و حس خفگی آدم رو بیشتر میکنه

همون آهنگ هایی که آدم رو یاد جایی یا کسی میندازه

#زیتون_نوشتها

تصنیف "مرا ببوس" با همه ی حواشی و افسانه ها و تایید و تکذیبی که پشتش هست و داستان هایی که میخوان این رو ی جلوه بدند و اونایی که میخوان تاکید کنند که این ی نیست!

به نظر من خیلی قشنگه

و اینکه من دوست دارم اون افسانه ای که این آهنگ رو ی میکنه، رو باور کنم!

نقل به مضمون و با تحریفات خودم این داستان اینجوریه:

خلاصه ی داستان اینه که یه آقا پسری یه دختری رو میخواد، بعد یه سری اتفاق ها میافته و داستان کودتای 28مرداد و مبارزه با حکومت و اینا میشه که این دو تا یه مدتی از هم جدا میشند، بعد از یه سری داستان ها این پسر از طرف یه واسطه میفهمه که اسمش رفته تو لیست اعدامی ها و میخوان اینو امشب بگیرند و اعدامش کنند، این پسر هم فرار میکنه و وقتی میبینه راه چاره نداره، برای آخرین بار از روزهای آزادی و زندگیش میره دم در خونه ی اون دختری که دوستش داره و یه مدتی با هم دیگه تو کوچه ها میگردند و آخر سر این پسر اینو واسه دختری که دوستش داره میخونه و بعد از خوندن این تصنیف و شعر، مامورها میگیرنش و طرف اعدام میشه

(البته تا اون مرحله که میره دم در یه نقل قولی هست که میگه اینا با هم بیرون نمیرند و این پسره از همون دم پنجره اینو میخونه و بعدش مامورها میگیرندش)

اون بخش های ی و این وداعی که انجام میشه به نظرم این آهنگ رو از همه ی آهنگهای عاشقانه و ی(که البته ظاهرا خیلی تاکید میکنید اصلا ی نبود و اینا همه افسانه هست) حتی آهنگ یاردبستانی من، جدا میکنه

متن آهنگ اینه:

مرا ببوس

برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت

بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت

در میان توفان هم پیمان با قایقران ها

گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها

به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها

که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها

شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم

نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن

دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من

دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک امشب من

ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،میان پرنیان غنوده بود.

در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.

بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.

به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم

به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی

روشن تر دارم… ها

مراببوس

این بوسه وداع

بوی خون می دهد

شاعر:حیدر رقابی

 

خواننده:حسن گلنراقی

 

پ.ن10:

اون بخش کمک و اینکه اسم واسه این کسب و کار معرفی کنید، رو جدی گفتم

منتظر پیشنهادها و نظرات مفیدتون هستم

و اینکه من از این یکی آهنگ هم خوشم میاد و بشدت من رو یاد پلی تکنیک و خاطراتش و یه شخص خاص (#اوشون) میندازه(داستان من و اوشون تموم شده هست و نیازی به یادآوری شما و نصیحت بزرگواران ندارم، خیالتون راحت!)

تو رفتی از کنار من هنوزم از ته قلبم تو رو میخوام

ببین شب ها بیدارم منو یاد تو میندازه در و دیوار

.

چی میشد جای بوسه هات بشینه جای این دست های بیحالم

از این هوای بارونی از این حس های پاییزی بیزارم

چقد لبخند رویایی با اون موهای خرمایی بهت میاد

نگو اونجایی که هستی یکی دیگه به غیر من تو رو میخواد

.

 

میزنم یه آلبوم دوتایی ورق میدونی

میدونی آخه

تو عکس ها باهات دوتایی ترم

.عاشقتم و قیدتو زدم

میمیرم- یاسر بینام

{اینو بگم که من کلا یار خاصی نداشتم (حتی همون #اوشون رو هم هیچوقت نتونستم داشته باشم) که یکی بیاد این وسط و اون طرف بره با اون یکی آدم و بهم بخوره یا مثلا عکسی گرفته باشه یا .،  فقط اون تایمی که من برای اولین بار این آهنگ رو شنیدم و اون تایم هایی که من بشدت آرامش نداشتم به خاطر بعضی از مسائل، این آهنگ و #اوشون رو تو زندگی م حس کردم هر چند دورادور و اینکه کسی نمیدونست(مربوط به اون اوایل بود) و باعث میشد یه خورده آروم بشم

بعدا تر ها هم یه موقعی اتفاق افتاده بود که #اوشون رو آشوب دیدم و داشتم این آهنگ رو گوش میدادم و البته که بازم اتفاق خاصی نیافتاد

این کل داستان من با این آهنگ بود و باعث میشه اینو دوست داشته باشم، وای به حال اونایی که دوتایی و تو دوران دور دور رفتن و تلگرام بازی هاشون یه آهنگ مشترکی رو داشتند و الان یه طرف ماجرا نیست}

 

 

 

پ.ن مهم

تو کامنت ها دیدم که دکتر نقشینه به فضای بیان اومدن و وبلاگ دارند و هورا

جهت اطلاع بگم که قراره مودب تر بشم(شما حساب کنید که از این مودب تر چی میشه!)

هوا ابری بود... نم نمک باران گرفت...+ 3 تا آهنگ

کمک :/ +یه سری پ.ن عاشقانه! + آهنگ مرا ببوس

:| + دو تا آهنگی که از این پلی لیستم دوست دارم

اگه کل جهان یه کشور بود اون وقت...+ آهنگ خوب گوش کنیم

رو ,تو ,ها ,یه ,اون ,پ ,این آهنگ ,کسب و ,و کار ,از این ,و اینکه ,autostart value false ,name autostart value
مشخصات
آخرین جستجو ها