شهر زیتونی من



هوا ابری بود.

نم نمک باران گرفت.

پسرک به آسمان نگاه کرد و گفت:خدایا,غصه نخور,درست میشه.

 

 

پ.ن1:

زیر بارون پرسه میزنم

اشکام از چشمام دل نمیکنند

بیخیال مردمی که نمیفهمند

.

جوونای رقاص رو دوساعته میگیرند

صورت خواهرهامو تو اسید میبینم

.

بیخیال تهدید و توپ و تشر

بیخیال اصطلاح حقوق بشر

.

{مرد پاییزی - یاسر بینام}

 

 

 

پ.ن2:

جایی رو خواب دیدم که همه چیش از عشق بود

جایی که هنوز توش مردونگی ارزش بود

جایی که آدماش حتی اگه تو فقرم میسوختن ولی به هیچ قیمتی همدیگرو نمیفروختن

دیدم هیچکی احساس تنهایی نداره همه دلسوزن بی کسی معنایی نداره

آدماش واسه هر چی میخوان تا گور نمیرن ماشین خوب که میبینن فحش ناجور نمیدن

دیدم هیچکی جوونی رو به خاک نمیده پول به ساقیه مواد تو پارک نمیده

.هیچکیم به جرم عاشقی دستگیر نمیشه

آدما خوشحالن همیشه عیده همه چی آزاده به غیر گریه

کار حلال از هر شکلش ننگ و عار نی همه آزادن اما هیشکی بی بند و بار نی

.با این حال همه دوست داشتن امروز بگذره آخه میدونستن که فردا از امروز بهتره

دیدم هر کی واسه خودش یکی رو داشت که نمیتونه اصلا ازش جدا شه

حتی اون که به خاطرش من یه عمره عاشق نمیشم اومده و میخواد بمونه پیشم

هیچ جایی این دنیا جنگ و خون نیست هیچکی زیر خط فرق یا لنگ نون نیست

.اینجا لازم نیست که به هم ریاست کنن واسه مال دنیا تظاهر به دیانت کنن

آدماش نمیدونستن که دروغ چیه حتی بلد نبودن که به هم خیانت کنن

.

{رویایی-یاسر بینام}

 

 

 

 

پ.ن3:

.

قبلا ازت دلگیر می شدم اشکایه مادرو میدیدم پیر میشدم

فکر میکردم که بابام بی معرفته یه یا علی گفته مارو ول کرده رفته

فکر میکردم غرورشو له نکرده یه لحظه به فردایه من فکر نکرده

می گفتم این همه سرباز این کشور داره چرا فقط اون خودشو به کشتن داده

می گفتم تو این جهان خود خواه بیمار اصن مارو به کشور همسایه چیکار

یا اونا که به خاطرشون دلا خون شدن اومدن سر خاکتون تشکر کنن

یادمه میگفتی همیشه همینه اونی که غریبه خدا رو زمینه

که ما پیرو شاه بی پناه بودیم پس رفتید پناه یه عده بی پناه شدید

می گفتی به اونا لقب آدم نده منم محاله ممکنه از یادم بره

واست فرقی نمیکرد که کجایه دنیاست فقط میگفتی که ظلم باید بره

اینا چهریه کریهشون رو رنگ میکردن با آتیش جنگ خودشونو گرم میکردن

اینا به شما مدافعان حرم که هیچی به زائرایه خود خدام رحم نکردن

بعضیا عکس باهات سر نماز گرفتن بعضیا اسمتو بردن جواز گرفتن

بعضیام واسه هر چی هست دنیا ندارن از خونه ی بی گناه ما تقاص گرفتن

بعضیا تو سهمیه ها دور میگردن فکر می کنن به بچه شون ظلم می کردن

ولی خدا میدونه با تلاشم بهترین بودم نه حاجی به خاکت فرمشم پر نکردم

بابا دلم میخواد این روزا رو سپری کنم میخوام واسه خواهر کوچیکم پدری کنم

ولی گاهی از این حرفا به جایی رسیدم که دلم نمی خواسته بگم بچه شهیدم

من از محبت های الکی بدم میومد از این قضا قدر فلکی بدم میومد

بعد تو من از دنیا بیزار بودم از این مقدسایه کلکی بدم میومد

.

بزرگمون میگه اینو از یادت نبر که حاج احمدا از همه عاشق ترن

میگه اونا والاتر از پرچم سه رنگ زیر پرچم خدا شمشیر میزدن

بزرگمون میگفت همیشه از قدیم مرامه تورو میگن مرام

واسه همینه که من با افتخار می گم ها مردم من پسر این مرد نیکم

اینجا دیواراش پر از عکس تویه با اینکه هیشکی نی تویه مرام تو حیف

تو شهر ما خیلی معروفی حاجی حتی اگه از ما هیشکی سربه راه نی

حتی اگه این مردم یادشون رفته که جون تو به شیرینی کامشون بنده

ولی هر کی هر شکلو اعتقادی داره به تو و راهی که رفتی احترام میزاره

.

تو فرشته نبودی تو فرشته شدی شکر صد شکر

{حاج احمد - یاسر بینام}

 

 

 


مامان جان طبق توصیه های من، یک عدد دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع سیستم‌های اطلاعاتی و آشنا به سیستم های کسب و کار با سابقه ی مدیریت دو تا تیم استارت آپی(که مع الاسف هنوز شروع نشده) و با سابقه ی فعالیت در جاهای مختلف و کارهایی که نیاز به کامیونت داره تا اون لیست رو بکشه، نمیخواد پیش بره و قصد داره این چندنفر از دخترهای فامیل(مراد از دختر معرفی جنسیت شون هست و اصالت اینکه متعلق به خونواده ی ما هستند وگرنه این دخترها الان هر کدوم دو تا بچه دارند) که به صورت جدا قصد دارند کسب و کار خودشون رو راه بندازند، رو میخواد بهم متصل کنه و خودش بشه به عنوان حلقه ی اتصال این مجموعه های کوچیک

با این بخشش اصلا مشکلی ندارم مشکل من با اون بخش بزرگ قضیه هست که هیچ BP (بیزینس پلن) و هیچ BM (بیزینس مدل)ای ندارند و هیچ برنامه ریزی و "بوم کسب و کار"ی هم وجود نداره،

فقط همینجوری زبونی مامانم میگه اینکار خواهد گرفت و بعدا قراره افراد بیشتری به این تیم اضافه بشند

حالا هم قصد زدن کانال ایتا رو داره و میخواند که برای این تیم شون اسم انتخاب کنند و همکاراشون از مدرسه های مختلف و . رو عضو کنند که فعلا نمونه کارهای 

1. مینا کاری روی بشقاب و شیشه و ظروف، و ساختن ظروف تزئینی

2. عکاسی و طراحی و متعلقاتش

رو اونجا بذارند تا بقیه بیاند سفارش بدند

الان دنبال اسم واسه این مجموعه هستند

اکه وقت دارید یه اسم واسه این مجموعه پیشنهاد بدید

پ.ن1:

وضعیت دولت و بخشی از حاکمیت شبیه اون دختره هست که دوس پسرشو آورده خونه، بعد تند تند آیت الکرسی میخونده که کسی نیاد

میخوام بگم با وجود اینکه اشتباهات فاحش و غلطی انجام میدن ولی اعتقادات هنوز موج میزنه!

پ.ن2:

یکی از ایراداتی که به این حرکت مامانم دارم اینه که بدون طرح و برنامه، مامانم صرفا میشه مدیر کانال و یه جوری واسطه برای بازاریابی کسب و کار اونا میشه در صورتی که بخش بازاریابی و تبلیغات یه بخش کوچیک(البته خیلی مهم و کلیدی) تو این حرکت هست، که اصلا توجهی به این مسئله نداره

پ.ن2.5:

اون داستان کوزه گر و کوزه شکسته رو اگه در نظر بگیریم، من همونیم که بابت مشاوره و اجرای طرح ها با شرکت ها قرارداد نسبتا بالایی میبندم و بابت قبول کردن یا نکردن کاری، به اون مرحله رسیدم که نازم رو بکشند،ولی خب مامان نمیخواد قبول کنه

پ.ن3:

دموکراسی؟

آری. حتماً!

اما، با زنی دیوانه چون من چه می‌کنی

که پیاپی

به دیکتاتوریِ عشقِ تو

رای می‌دهد؟!

 

غادة‌ السمان

پ.ن4:

فقط اونجایی که حافظ یهو برمیگرده میگه: سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات. 

پ.ن5:

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم.

آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

#فخر_رازی

پ.ن6:

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی

 

تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟

بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟

پ.ن7:

به او که نیست برسانید دلم تنگ است.

پویا_جمشیدی

پ.ن8:

آینه اتاقم را

با آینه اتاقت عوض میکنی؟؟

این فقط مرا نشان میدهد!

 

من میخواهم تو را ببینم.

پ.ن9:

بعضی وقتا فقط موسیقی، میتونه تحمل زندگی کردن تو این سیاره ی پر رنج رو بالا بره

حتی اون موسیقی هایی که باهاش خاطره داریم و حس خفگی آدم رو بیشتر میکنه

همون آهنگ هایی که آدم رو یاد جایی یا کسی میندازه

#زیتون_نوشتها

تصنیف "مرا ببوس" با همه ی حواشی و افسانه ها و تایید و تکذیبی که پشتش هست و داستان هایی که میخوان این رو ی جلوه بدند و اونایی که میخوان تاکید کنند که این ی نیست!

به نظر من خیلی قشنگه

و اینکه من دوست دارم اون افسانه ای که این آهنگ رو ی میکنه، رو باور کنم!

نقل به مضمون و با تحریفات خودم این داستان اینجوریه:

خلاصه ی داستان اینه که یه آقا پسری یه دختری رو میخواد، بعد یه سری اتفاق ها میافته و داستان کودتای 28مرداد و مبارزه با حکومت و اینا میشه که این دو تا یه مدتی از هم جدا میشند، بعد از یه سری داستان ها این پسر از طرف یه واسطه میفهمه که اسمش رفته تو لیست اعدامی ها و میخوان اینو امشب بگیرند و اعدامش کنند، این پسر هم فرار میکنه و وقتی میبینه راه چاره نداره، برای آخرین بار از روزهای آزادی و زندگیش میره دم در خونه ی اون دختری که دوستش داره و یه مدتی با هم دیگه تو کوچه ها میگردند و آخر سر این پسر اینو واسه دختری که دوستش داره میخونه و بعد از خوندن این تصنیف و شعر، مامورها میگیرنش و طرف اعدام میشه

(البته تا اون مرحله که میره دم در یه نقل قولی هست که میگه اینا با هم بیرون نمیرند و این پسره از همون دم پنجره اینو میخونه و بعدش مامورها میگیرندش)

اون بخش های ی و این وداعی که انجام میشه به نظرم این آهنگ رو از همه ی آهنگهای عاشقانه و ی(که البته ظاهرا خیلی تاکید میکنید اصلا ی نبود و اینا همه افسانه هست) حتی آهنگ یاردبستانی من، جدا میکنه

متن آهنگ اینه:

مرا ببوس

برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت

بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت

در میان توفان هم پیمان با قایقران ها

گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها

به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها

که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها

شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم

نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن

دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من

دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک امشب من

ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،میان پرنیان غنوده بود.

در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.

بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.

به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم

به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی

روشن تر دارم… ها

مراببوس

این بوسه وداع

بوی خون می دهد

شاعر:حیدر رقابی

 

خواننده:حسن گلنراقی

 

پ.ن10:

اون بخش کمک و اینکه اسم واسه این کسب و کار معرفی کنید، رو جدی گفتم

منتظر پیشنهادها و نظرات مفیدتون هستم

و اینکه من از این یکی آهنگ هم خوشم میاد و بشدت من رو یاد پلی تکنیک و خاطراتش و یه شخص خاص (#اوشون) میندازه(داستان من و اوشون تموم شده هست و نیازی به یادآوری شما و نصیحت بزرگواران ندارم، خیالتون راحت!)

تو رفتی از کنار من هنوزم از ته قلبم تو رو میخوام

ببین شب ها بیدارم منو یاد تو میندازه در و دیوار

.

چی میشد جای بوسه هات بشینه جای این دست های بیحالم

از این هوای بارونی از این حس های پاییزی بیزارم

چقد لبخند رویایی با اون موهای خرمایی بهت میاد

نگو اونجایی که هستی یکی دیگه به غیر من تو رو میخواد

.

 

میزنم یه آلبوم دوتایی ورق میدونی

میدونی آخه

تو عکس ها باهات دوتایی ترم

.عاشقتم و قیدتو زدم

میمیرم- یاسر بینام

{اینو بگم که من کلا یار خاصی نداشتم (حتی همون #اوشون رو هم هیچوقت نتونستم داشته باشم) که یکی بیاد این وسط و اون طرف بره با اون یکی آدم و بهم بخوره یا مثلا عکسی گرفته باشه یا .،  فقط اون تایمی که من برای اولین بار این آهنگ رو شنیدم و اون تایم هایی که من بشدت آرامش نداشتم به خاطر بعضی از مسائل، این آهنگ و #اوشون رو تو زندگی م حس کردم هر چند دورادور و اینکه کسی نمیدونست(مربوط به اون اوایل بود) و باعث میشد یه خورده آروم بشم

بعدا تر ها هم یه موقعی اتفاق افتاده بود که #اوشون رو آشوب دیدم و داشتم این آهنگ رو گوش میدادم و البته که بازم اتفاق خاصی نیافتاد

این کل داستان من با این آهنگ بود و باعث میشه اینو دوست داشته باشم، وای به حال اونایی که دوتایی و تو دوران دور دور رفتن و تلگرام بازی هاشون یه آهنگ مشترکی رو داشتند و الان یه طرف ماجرا نیست}

 

 

 

پ.ن مهم

تو کامنت ها دیدم که دکتر نقشینه به فضای بیان اومدن و وبلاگ دارند و هورا

جهت اطلاع بگم که قراره مودب تر بشم(شما حساب کنید که از این مودب تر چی میشه!)


اومدم پلی تکنیک کار داشتم بعدش باید برم شهیدبهشتی ۱ کلاس دارم
از اونجا که کارم زود تموم شد، این فرصت هندزفری به گوش و پیاده روی تو خیابون ولیعصر عج رو از دست نمیدم
الان داره آهنگ به سوی تو پلی میشه:
اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی.
این روزا چقدر دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی حیف که اون شخص نه مامانم هست و نه فرد دیگه ای و چقدر تنهام
پ.ن۱:
به سوی تو- علی زند وکیلی


پ.ن۲:
سرباز دل- یاسر بینام

شاعر ترین عاشق چشمات شدم
نگاه ازم بردی و من مات شدم

معنی عشق و با تو من یادم رفت
همه‌ی هستی و من به پای تو دادم رفت

. هر چی نوازش بود و من فدای موهات کنم
عاقل ترین مجنون این هوای دی

ناز تو رو تنها میکشم
قلبم پر از دریاست نیمه شب
.




اگه کل جهان یه کشور بود اون وقت:

مرزها بی معنی بودند

منابع و انرژی واسه همه بود

جنگی علیه هم تو هیچ جایی نبود

کسی قصد براندازی یا از اون طرفش اقدام امنیتی علیه شورش احتمالی، نداشت.

هیچ مغزی کشور رو واسه رسیدن به چیزهای بهتر، واسه یه خورده درک، ترک نمیکرد، فوقش میشد یه سفر استانی

چیه این جهان

هر روز یه عالمه داستان

هر روز یه عالمه کشتار

هر روز یه عالمه ظلم

کاش یه روز خوب زودتر بیاد.

 

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

#زیتون_نوشتها

پ.ن1:

این توئیت یکی از دانشجوهای جبرخطی من هست، اینکه دانشجوهایی که من TAشون بودم، یه سری هاشون نامزد هستند، یه سریا BF/GFهای چندمشون رو هم ول کردند و تو تجربه های بعدی هستند و یه سریای دیگه دارند خاطرات خواستگاری هاشون رو تعریف میکنند و من هنوز مجرد و مشغول فهموندن یه سری چیزا به مسئولین هستم و دارم مثلا درس میخونم و تحقیق و پژوهش انجام میدم

یعنی یه مجموعه ای از مسیرها رو به نظرم اشتباه رفتم

 

 

زندگی پستی و بلندی داشتغالباً بر سر دوراهی است.

باز هم خاطرات تلخی که.روی یک پل هوایی است.

.

گم شدم در خیابان تنهایی. دوره گردم بیا تماشا کن

بعد موضوع علم و ثروت هم.درد ما را ببین و انشا کن.

دست هایم از آسمان دورند.عمر کوتاه من ولی جاری.

زندگی ها شبیه یک کانال.مثل "آی فیلم" همیشه تکراری

.

ما چرا یکی نمیشویم هرگز؟شاید این قضیه یک "راز" است

یک نفر هم به فکر این دل نیست.حس و حالم شبیه " اهواز" است

 

پ.ن2:

#براندازان محترم

یکی از موضوعات تز من، در مورد validation نظرسنجی تو شبکه های اجتماعی با وجود اکانت های فیک و ربات ها (به طور خاص توئیتر) هست

قضیه پنج دی و مشابه این اعتراضات و به تَبَع اون، ایستگاه شدن جلوی ملت، اهمیت تز من رو واسه شما نشون میده، بیایید یه اسپانسری کنید برم همینو انجام بدم تموم بشه هم شما یه خورده بهتر عمل کنید، هم من از این بلاتکلیفی و بی انگیزگی در میارم، داخل مملکت که بعید میدونم همچین اندیشه ای باشه، از این موضوعات حمایت کنه

موضوعات دیگه هم مثل

"الگوریتم تشخیص افسردگی در شبکه های اجتماعی"

"مدیریت کمپین ها در شبکه های اجتماعی"

"مقایسه الگوریتم رشد فعالیت های شبکه های اجتماعی با*******"

 و .

هست

پ.ن3:

الان تو اون مود هستم که نوشتن هم، آرومم نمیکنه و حالم زیاد جالب نیست

پ.ن4:

آهنگ خوب گوش کنیم:

غوغای ستارگان- محمد اصفهانی

امشب؛ در سر، شوری دارم… امشب؛ در دل، نوری دارم…

باز امشب؛ در اوجِ آسمانم باشد رازی، با ستارگانم…

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم… از این عالم، گویی دورم…

از شادی پَـــر گیـــرم؛ که رِسَم، به فلک

سرودِ هستی خوانم؛ در بَـــر حــور وُ ملک…

در آسمان ها؛ غوغا فکنم سبو بریزم… ساغر شکنم…

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم… از این عالم، گویی دورم…

با مـاه وُ پروین؛ سخنی گویم… وز رویِ مهِ خود؛ اثری جویـم…

جان یابم؛ زین شب ها… می کاهم، از غم ها…

ماه وُ زهـــره را؛ به طـــرب آرم

از خــود؛ بی خبـــرم

ز شعف دارم؛ نغمه ای، بر لب ها… نغمه ای، بر لب ها…

امشب یک سر شوق و شورم

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم… از این عالم، گویی دورم…

امشب؛ در سر، شوری دارم… امشب؛ در دل، نوری دارم…

باز امشب؛ در اوجِ آسمانم! باشد رازی، با ستارگانم…

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم… از این عالم، گویی دورم…

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم… از این عالم، گویی دورم…

 

امشب؛ یک سر، شوق وُ شورم…

 

 

 

 


آخرین جستجو ها